عیـب جـوئی !!

    پیامبر اکرم ( صلی الله علیه وآله وسلم ) فرمودند :

 

   علی جان ! زمانی که دیدی مردم دنبال عیب دیگران می گردند تو کاری به مردم نگیر ، تمام سعی و تلاشت در رفع عیوب خودت باشد . ببین چه عیبی ، چه ایرادی ، چه اشکالی در خودت هست آن را رفع کن .

 

  مواعظ عددیه ص 293

 

 

اینکه اشکالات خانه و خانواده ما ، حل نمی شود و راهنمائی ها و نصیحت ها بی اثر و بی ثمر است علّتش همین است که ما هیچ وقت از خودمان اصلاح را شروع نکرده ایم . همیشه از دیگران شروع نموده و از خود غافل بوده و هستیم .

 

 شیخ انصاری و عیب جوئی از دیگران ..

   کسی خدمت شیخ انصاری رسید و سوال کرد آقا فلانی چه جور آدمی است ؟

 

  آقا شروع کردند به حمد و سپاس الهی  و شکر حضرت حق و مرتب می فرمود : الحمد لله ، شکرا لله ..

 

  عرض کرد : آقا من سوال کردم ، به جای جواب  به من ، خدا را شکر می کنید !!

 

  فرمود : خداوند متعال را حمد می کنم و از حضرت حق تشکر می کنم که عمری از من گذشت و محاسنم سفید شد و امروز کسی را پیدا نموده ام که همه عیوبات خودش را برطرف کرده و رفع نموده است دیگر خودش هیچ نقصی و عیبی ندارد ، پاک و پاکیزه شده حالا فرصت پیدا کرده است برود سراغ دیگران ؟

 

آیا کسی  یک چنین انسان کاملی را در دوران عمر خود پیدا کند نباید حمد و سپاس الهی بنماید ؟ 



موضوعات مرتبط: حجة الاسلام شریفی ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 26 بهمن 1392برچسب:, | 8:3 | نویسنده : خادم الزینب |


 

انوشیروان هر ساله در روز عید نوروز مردم را ضیافت می داد و خودش هم در آن مجلس حاضر می شد

 

روزی شخصیتهای مملکتی و افراد مختلف و برخی روستائیان در مجلس حاضر بودند . یکی از حضّار جام طلائی را که هزار مثقال بود برداشت . انوشیروان دید ولی چیزی اظهار نکرد .

وقتی سفره برداشته شد خدّام متوجه شدند که یک جام را برداشته اند

یکی از مأموران  صدا زد که کسی بیرون نرود تا همه مردم را بازرسی کنیم و جام را پیدا نمائیم .

 

انو شیروان گفت به مردم کار نداشته باشید که جام را کسی برداشته و نمی دهد

و کسی او را دیده و نخواهد گفت .پس مردم همه رفتند و آن مرد هم طلا را برد فروخت

و برای خود لباس فاخر و گران قیمت خرید و پوشید .

سال دیگر روز عید با لباس و زینت آمد در مجلس نشست

تا انوشیروان او را دید اشاره کرد : این از همان  است ؟

مرد گفت : بله ! خداوند برکت بدهد .

 

انو شیروان خندید و آن مرد هم به او تعظیم کرد و رفت .

 

جواهر الکلمات ص 105 



موضوعات مرتبط: حجة الاسلام شریفی ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 26 بهمن 1392برچسب:, | 8:1 | نویسنده : خادم الزینب |

محرمانه با همسران  ...

اثرات سوء تماشای فیلم های غیر اخلاقی بر روابط زناشوئی


موضوعات مرتبط: حجة الاسلام شریفی ، ،
برچسب‌ها:

ادامه مطلب
تاريخ : شنبه 26 بهمن 1392برچسب:, | 7:58 | نویسنده : خادم الزینب |

 

زینـت دنیــا   !!

   پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله وسلم ) فرمودند :

    علی جان ! هر گاه دیدی که مردم همه سعی و تلاششان در این است که دنیا را زینت کنند زندگی زیبائی داشته باشند تو همه تلاش و کوششت در تزئین آخرت و زیبا سازی عالم ابدیت باشد .

 

  مواعظ العددیه ص

293

 

 

زن و مرد ، از صبح تا به شب می روند و به جان کندن می افتند تا خانه زیبا ، دکور زیبا ،

ماشین زیبا و ... داشته باشند .

اسلام نمی گوید اینها را نداشته باش یا اینها بد است . نه بلکه به ما می گوید :

ای انسان ، سرمایه عمر تو ارزشش خیلی بالاتر از این است که صرف این زرق و برق دنیای فانی

و زود گذر و موقتی کنی .

اسلام با اینی که شما خانه و زندگی خوب و زیبائی در دنیا داشته باشید مخالف نیست .

بلکه می گوید :

سعی کن خانه قبرت را زیبا بسازی برزخ و قیامتت را آباد کنی ، خانه آخرتی که ابدی

و همیشگی است زیبا بسازی .

چگونه می شود انسان عاقل برای زندگی چند روزه و موقت اینهمه تلاش کند ،

اینهمه زحمت بکشد نه شب داشته باشد نه روز ولی برای زندگی ابدی و دائمی قدمی برندارد .

یکی از عواملی که ما را بیچاره کرده و از یاد خدا غافل نموده است زرق و برق زندگی است .

آن جنان ما را به خود مشغول نموده است که فراموش کرده ایم مرگی هست !

خانه قبری هم هست ، برزخ و قیامتی هم هست !


موضوعات مرتبط: حجة الاسلام شریفی ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 26 بهمن 1392برچسب:, | 7:55 | نویسنده : خادم الزینب |

ناپایــداری زنـدگی دنیـا !!

ماجرای زندگی انسان ها مخصوصا در عصر و زمان ما که گاه یک زلزله یا یک جنگ چند ساعته چنان یک شهر آباد و خرم را درهم می کوبد که چیزی جز یک ویرانه با یک مشت اجساد قطعه قطعه شده باقی نمی گذارد  عبرت است . وای که چه غافلند مردمی که به چنین زندگی ناپایدار دل خوش کرده اند.

زندگی پر زرق و برق دنیای مادی نه مقام و ثروتش قابل دوام است و نه جای امنیت و سلامت است .

 تأمل در این مورد پرده های غرور و غفلت را از مقابل دیده های غافلان و طغیانگران کنار می زند .

                       دنیا طلبیدیم به مطلب نرسیدیم        آیـا چـه شـود آخـرت ناطلبیـده

                   دنیــا طلبـان از غـم دنیـــا مـردنــد         عقبی طلبان فیض دو عالم بردند


رسول اکرم ( صلی الله علیه و آله وسلم ) فرمودند :

دنیا دست به دست می گردد ، منفعت و بهره ای که نصیب تو است گر چه ضعیف هم باشی به تو می رسد و ضرری که نصیب تو است با تمام قدرتی که داشته باشی نتوانی آن را دفع کنی .

 

نهج الفصاحه ح



موضوعات مرتبط: حجة الاسلام شریفی ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 8 بهمن 1392برچسب:, | 11:26 | نویسنده : خادم الزینب |

علــی نُقـــلی ...


برگ ها ی زرین تاریخ گذشته و معاصر پر است از هدایت انسان های آلوده و منحرفی که با شنیدن یک کلمه موعظه مسیر زندگی شان عوض شد و به سوی خدا برگشتند . همه انحرافات و گناهان را رها کردند و در تمام باقیمانده عمر در مسیر بندگی خدا گام برداشتند و عاقبت به خیر شدند .


مرحوم علی نقلی که همین سال های اخیر به رحمت خدا رفت از انسان های آلوده و لات تهران بود . روزی مومنین با هزار ترفند او را پای منبر مرحوم شیخ محمد حسین زاهد که انصافا عالمی ربّانی و شخصیتی فاضل ، با تقوا و با خلوص بوده ، آوردند . به آقا اطلاع دادند که با هزار زحمت علی نقلی را پای منبر شما آورده ایم شما هم سعی فرمائید بحث به گونه ای باشد که انشاالله هدایت گردد .

آن بزرگوار هم با خلوصی که داشت و بیاناتی که فرمود دل او را به خود جذب کرد بگونه ای که بعد از منبر آمد و دست آقا را بوسید . مردم او را معرفی نمودند .آقا یک نگاه به او کرد و دید خیلی ظاهر خرابی دارد کلاه شاپو و سبیل ها از بناگوش در رفته و ...

این عالم بزرگوار خیلی خوش سلیقه بود نگفت این چه وضعی است که تو داری مگر مسلمان نیستی چرا عرق می خوری و چرا قمار می زنی و چه وچه !! فقط یک کلمه فرمود :

علی نقلی شما هستید ؟

عرض کرد : بله آقا

فرمود : یک نقل هم من پیرمرد روحانی به تو می دهم ، بگذار پهلوی نقل هایت !

گفت : امر بفرمائید .

فرمود : پسرم نفس خبیث احتیاج به شنیدن موعظه دارد به من قول بده هفته ای یک بار پای منبر موعظه بنشینی .

عرض کرد چشم آقا !

فرمود : علی قول دادی به قولت عمل کنی

گفت : آقا مرده و حرفش . خداحافظ . خداحافظ

آن چنان این نصیحت و موعظه آقا در دل او اثر گذاشت که به هر طریق بود هفته ای یکبار پای منبر موعظه زانو می زد و به احادیث اهل البیت ( علیهم السلام ) گوش فرا می داد و گریه می کرد . طولی نکشید که همه گناهان را رها کرد اهل طاعت و بندگی خدا شد . آن آدم لات و آلوده جزء اخیار  و نیکان تهران شد بعد هم به قم مهاجرت کرد و پناهنده به کریمه اهل بیت حضرت فاطمه معصومه ( علیها سلام ) شد ، هتل بلوار قم را ساخت و خدمت گذار بیوت علماء گردید .

همه این موفقیت ها در اثر شنیدن یک موعظه بود ....


موضوعات مرتبط: حجة الاسلام شریفی ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 2 بهمن 1392برچسب:, | 12:7 | نویسنده : خادم الزینب |

رویـای صـادقه !!


یکی از بازاری های مومن و متدین تهران گفت :

شبی در عالم رویا دیدم وارد حرم آقا علی بن موسی الرضا ( علیه السلام ) شدم از درب روبروی حضرت وارد گردیدم ،دیدیم آقا حضرت رضا ( علیه السلام ) روی ضریح مطهر نشسته اند و قلم و دفتری در دست حضرت است مثل اینکه اسامی زائرین را ثبت می نماید چشمم افتاد به یکی از دوستان بازاری که خیلی با هم رفیق بودیم .

نیزه ای به دست داشت و حضرت را هدف گرفته بود من تعجب و وحشت کردم .

تعجب از این امر که می دانستم او ارادت خاصی به اهل بیت ( علیهم السلام ) دارد و وحشت از این جهت که نکند صدمه ای به حضرت بزند . رفتم به طرفش که او را منع نمایم نیزه را به طرف آقا رها کرد و نیزه از کنار شانه و کتف حضرت گذر کرد . دیدم امام رضا ( علیه السلام ) خیلی ناراحت شدند و نگاه تندی به او کردند . رفت طرف پائین پای حضرت نیزه دیگری پرتاب کرد باز به حضرت اصابت نکرد ولی حضرت این دفعه بیشتر ناراحت شدند و نگاه تندی که حاکی از عصبانیت آن بزرگوار بود به او نمودند ، رفت طرف پشت سر حضرت این دفعه تا نیزه را زد از پشت حضرت اصابت نمود و آن امام غریب به رو ، روی ضریح افتادند .

از شدت وحشت و ناراحتی فریادی کشیدم و با این فریاد از خواب بیدار شدم . تمام بدنم می لرزید تا صبح نخوابیدم که خدایا این چه خوابی بود .

صبح اول وقت رفتم درب منزل دوستم وقتی در زدم همسرش جواب داد سراغ حاجی را گرفتم ، گفت : چند روزاست برای زیارت مشهد رفته است . قرار است امروز حرکت کند ان شاء الله فردا تهران است .

فردا رفتم منزلش دیدم برگشته ، نشستم ؛ چند نفر به دیدنش آمده بودند صبر کردم همه رفتند ، گفت : حاجی خیلی ناراحت به نظر می رسی چه شده ؟ اتفاقی افتاده ؟

گفتم : آمدم از شما سوالی کنم . سپس خوابم را برایش بیان کردم . تا شنید زار زار گریه کرد و گفت ای کاش پاهایم می شکست و به مشهد نمی رفتم .گفتم : مگر چه کرده ای  ؟

گفت : خوابت از رویاهای صادقه است . درست همان شب که شما خواب دیدی از حرم برگشتم بعد از صرف شام در هتل ، رفتم در اتاق استراحت کنم و بخوابم ، دیدم خوابم نمی برد آخر شب بود با خود فکر کردم یک امشب مشهد هستم و فردا باید برگردم خوب است مشرف شوم از درب روبروی حضرت وارد حرم شدم . آمدم کنار ضریح مطهر دیدم خانمی دست انداخته به شبکه های ضریح آستین بالا رفته و ساق دستش ظاهر شده ، نگاه کردم دیدم خیلی زیبا است . آنچنان محو جمالش شدم که غافل شدم کجا هستم ، دستم را بردم که روی دستش بگذارم ، دستش را کشید و حرکت کرد رفت ، طرف پائین پا من هم رفتم باز دستم را به طرف دستش بردم باز توجهی نکرد و حرکت کرد ، رفت طرف پشت سر حضرت دستش را گذاشت روی ضریح ، من هم دستم را گذاشتم روی دستش سوال کردم اهل کجائی ؟

گفت : اهل تهران .

از مشهد تا تهران هم در قطار با یک کوپه آمدیم .

گریه می کرد و می گفت : ای کاش مشهد نمی رفتم . زیارت نمی رفتم ، تا اعمالم تیری باشد به قلب مطهر امام رضا ( علیه السلام ) ....

 

خیلی از افراد توفیق پیدا می کنند مشرف می شوند به سرزمین وحی مکه و مدینه ، سرزمینی که کمترین اثر آن این است که اگر زائر به وظیفه عمل نماید خداوند متعال همه گناهان او را می آمرزد و پاک و پاکیزه بر می گردد ولی همین زائر وقتی حدود الهی را مراعات نکند ، خانمی که حجاب اسلامی، عفت و حیاء دین را رعایت نکند نه تنها بهره و فیضی از این سفر نبرده بلکه با کوله باری از گناه برمی گردد .


موضوعات مرتبط: حجة الاسلام شریفی ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 2 بهمن 1392برچسب:, | 12:4 | نویسنده : خادم الزینب |

  حیــاء زنــان   ...

 

  امام صادق ( علیه السلام ) فرمودند :

 

حیا ده بخش دارد که نه بخش آن در زنان است و یک بخش در مردان

و چون دختری حیض بیند یک بخش حیای او از بین برود

و چون ازدواج کند یک بخش دیگرش نیز برود

و چون باردار گردد بخش سوم را از دست بدهد

و چون وضع حمل نماید بخش چهارمش برود

و پنج بخش برایش باقی بماند

و اگر ( خدای نکرده ) به فساد آلوده گردد همه حیائش از میان برود

و اگر عفت ورزد آن پنج برایش محفوظ ماند .

  

بحارالانوار ج77 ص 244

 

 

توضیــح :

 

   به نظرم طبق این روایت ، عامل اصلی فساد در جامعه مردان هستند نه زنان !!

   زنان قربانی بی عفتی و زیاده خواهی مردان هستند..



موضوعات مرتبط: حجة الاسلام شریفی ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 23 دی 1392برچسب:حیــاء زنــان ,,,, | 7:37 | نویسنده : خادم الزینب |

خــدائی دیگــر ...

 

داوند متعال فرمود :

 

من خدائی هستم که جز من خدائی نیست

 

کسی که بر بلاء من صبر نکند و به قضاء و قدر من راضی نمی شود

 

پس باید خدائی غیر من اتخاذ کند .

مسکن الفواد ص 212



موضوعات مرتبط: حجة الاسلام شریفی ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 23 دی 1392برچسب:خــدائی دیگــر ,,,, | 7:31 | نویسنده : خادم الزینب |


چـگونه افـراد را بهتـر بشنـاسیم  ؟

 


امام صادق ( علیه السلام ) می فرمایند :

 

نگاه به رکوع و سجود طولانی افراد نکنید ، چرا که ممکن است عادت آنها شده باشد ،

 

 به طوری که اگر آن را ترک کنند ناراحت شوند،

 

 نگاه به راستگوئی و اداء امانت آنها کنید .

 

سفینه البحار ماده صدق

توضیح مطلب : 

ذکر این دو با هم « راستگوئی و امانت » به خاطر این است که ریشه مشترکی دارند ، 

زیرا راستگوئی چیزی جز امانت در سخن نیست و امانت همان راستی در عمل است . 

 

در منابع اسلامی به قدری درباره این موضوع تأکید شده که در مورد سایر احکام کمتر دیده می شود .



موضوعات مرتبط: حجة الاسلام شریفی ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 11 دی 1392برچسب:, | 8:25 | نویسنده : خادم الزینب |

نتیجه خیانت به مهمان  ...

 


 

غریبی به خانه فردی مهمان شد پس از صرف غذا صاحب خانه گفت : اگر پولی داری به عیالم بده تا آن را نگهدارد ، مبادا سارقی به خانه بیاید و باعث خجالت شود . میهمان او را راستگو دانسته و کیسه پول را که چهارصد دینار داشت به او داد و به قضای حاجت رفت و برگشت . شنید میزبان به عیالش می گوید : ما جهت زفاف پسرمان چهار صد دینار پول لازم داشتیم خدا رسانید . بعد از خوابیدن او را میکشیم و پولها را صاحب می شویم .

 

میهمان به روی خود نیاورد تا درحجره ای دیگر رختخواب برایش انداختند تا بخوابد و او را به قتل برسانند.  مهمان آهسته پا برهنه به بام خانه مخفی شد قدری گذشت دید زوجین چیزی در صحن حیاط به چاه افکندند . صبح از بام پائین آمد نزد حاکم قضیه را گفت  و با مأموری آمد درب خانه میزبان . صاحب خانه در را باز کرد دید مهمان است . مأمور گفت : پول های او را بده . آن مرد به زوجه اش گفت : کیسه پول را بیاور که معلوم شد آنکه دیشب کشتیم از جنّیان بوده ! مأمور پس از اخذ پول گفت : دیشب چه کسی را کشته اید ؟ پس از بررسی معلوم شد پسر خودش را که قصد زفاف داشته و اشتباهی در جای مهمان خوابیده او را به خیال مهمان کشته اند .

کتاب کیفر کردار


موضوعات مرتبط: حجة الاسلام شریفی ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 11 دی 1392برچسب:, | 8:24 | نویسنده : خادم الزینب |


اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

 


رسول اکرم ( صلی الله علیه و آله وسلم ) فرمودند :

هیچ مردمی نباشند که در مجلسی گرد هم آیند و

 نام خدا را نبرند و به پیامبر ( صلی الله علیه و آله وسلم ) صلوات نفرستند

جز اینکه آن مجلس مایه حسرت و زیان برای آنها باشد .

ذکر اسرار آمیز صلوات ص 25



موضوعات مرتبط: حجة الاسلام شریفی ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : یک شنبه 8 دی 1392برچسب:, | 12:34 | نویسنده : خادم الزینب |

 

خـلائـق هــر چــه لایـق  !!


مردی پیش شخصی که مشهور بود دارای اسم اعظم است رفت و تقاضای آن اسم را کرد ، آنقدر اصرار ورزید تا او را وعده داد که فردا می آموزم بشرط آنکه صبح فردا از شهر خارج شوی و در بیرون دروازه هر چه دیدی به من بگوئی ! آن مرد قبول کرد .

فردا صبح که از شهر خارج شد پیرمردی را دید که پشته ای هیزم بر پشت گذاشته و خیال وارد شدن به شهر دارد ، در این هنگام نگهبان دروازه شهر جلو رفت و خواست پشته هیزم او را به زور بگیرد پیرمرد مقاومت کرد ولی نتیجه ای نداشت .

دروازه بان به ضرب چند چوب صورت او را خون آلود کرد و هیزم ها را گرفت . آن مرد از دیدن این جریان چنان آشفته و خشمگین شد که گفت : اگر اسم اعظم داشتم الان این ستمگر را به خاک هلاکت انداخته و از زندگی محرومش می کردم .

همین که برگشت پیش مردی که وعده داده بود اسم اعظم به او بیاموزد بنا به قرار ، مشاهدات خود را به تفصیل گفت تا به جائی که شرح داد از دیدن ستم آن نگهبان به پیر مرد چنان عصبانی شدم که گفتم اگر اسم اعظم را داشتم این مرد را هلاک می کردم تا به چنین پیرمرد افتاده ای اینطور ستم روا ندارد .

آن مرد گفت :

اینک درست توجه کن هر چیزی را به هر کسی نمی توان سپرد ، این گونه امانت ها لیاقت لازم دارد !! همان پیرمرد که دیدی استاد من بوده در آموزش اسم اعظم !! با داشتن آن مقام ، چشم پوشی از نگهبان کرد و حتی برای تسلی دل خود او را نفرین هم ننمود .

خزینه الجواهر ص 111


از داستان بالا غافل نشید چون خیلی قشنگه ....




موضوعات مرتبط: حجة الاسلام شریفی ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : یک شنبه 8 دی 1392برچسب:, | 12:33 | نویسنده : خادم الزینب |

تعارف بی جا نوعی دروغ است  ...

 


روزی امام صادق ( علیه السلام ) با فرزندش اسماعیل در مجلسی نشسته بودند در این هنگام یکی از دوستان امام وارد شد و سلام کرد و نشست . درپایان مجلس حضرت برخاستند او هم به اتفاق امام حرکت کرد و در راه با امام صادق ( علیه السلام ) بود ، وقتی به درب خانه امام رسیدند در آنجا از امام جدا شد . چون امام وارد خانه شدند ،

اسماعیل گفت : پدر جان چرا به آن شخص تعارف نکردید و نفرمودید بیاید منزل ؟

حضرت فرمود : ضرورتی نداشت تا تعارف کنم زیرا آمدنش به خانه دلیل و موردی نداشت .

اسماعیل گفت : اگر تعارف می کردید او نمی آمد .

حضرت فرمود : ای فرزندم دوست ندارم که خداوند نام مرا جزء کسانی که بی جهت به چیزی تعارف می کنند ولی قصد و نیت آن را ندارند ثبت فرماید :

« زیرا تعارف کردن بی مورد نوعی دروغگوئی است » .

بحار ج 72 ص 457



موضوعات مرتبط: حجة الاسلام شریفی ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 7 دی 1392برچسب:, | 12:6 | نویسنده : خادم الزینب |

 

توبه زنی آلوده بنام شعوانه   ..


 

زمانی در یکی از شهرها زنی بنام شعوانه زندگی می کرد که سراسر زندگی او در عیش و عشرت و خوشگذرانی می گذشت . این زن آوازه خوان خوش صدائی بود که مجلس گناه و حرامی تشکیل نمی شدمگر آنکه شعوانه به آن مجلس دعوت می شد ، گرمی جلسات عیش و عشرت او زبان زد خاص و عام بود .

 

در آن زمان واعظ صالح و تقوا پیشه ای زندگی می کرد که چون خودش اهل عمل بود و رابطه ای قوی با خداوند متعال و اهل بیت ( علیهم السلام ) داشت بسیاری از اهل معصیت و گمراهان بوسیله مواعظ آن واعظ توبه نموده و هدایت شدند . در هر مجلس وعظی که شرکت می نمود با معنویتی که داشت اهل مجلس را متحول می کرد .

 

روزی شعوانه آن زن آلوده که از طریق نامشروع ثروت زیادی هم بدست آورده بود و از ثروتمندان شهر به حساب می آمد به همراه کنیزکانش از کوچه ای عبور می کرد . اتفاقا از کنار خانه ای گذر کردند که آن واعظ مشغول موعظه بود و صدای ناله مردم در فضای کوچه طنین انداز بود ، معلوم بود مجلس خیلی گرم است که این چنین افراد داد و ناله می زنند شاید با خود فکر کرد که این کیست که مجلس او گرمتر از مجلس من شده .

لذا یکی از کنیزان را داخل خانه فرستاد تا ببیند چه خبر است او رفت ولی بازنگشت . شعوانه دومی را فرستاد دومی نیز رفت و مجذوب آن مجلس شده و بازنگشت ، سومی را فرستاد و تأکید نمود که سریعا برگردد و خبر دهد . وقتی بازگشت گفت : خانم این مجلس ، مجلس گناه نیست مجلس مناجات با خدا و توبه است .


موضوعات مرتبط: حجة الاسلام شریفی ، ،
برچسب‌ها:

ادامه مطلب
تاريخ : چهار شنبه 4 دی 1392برچسب:, | 15:14 | نویسنده : خادم الزینب |

هـم خــوابی دوران عـقـد...

 


 

پرسش 1 – آیا در زمان عقد ( پیش از عروسی )

 

اجازه پدر عروس در مورد هم خوابی شرط است ؟

 


همه مراجع عظام :

اگر دختر در خانه پدر باشد ، رفت و آمد

به آن خانه برای ارتباط زناشوئی باید با اجازه پدر او باشد .



موضوعات مرتبط: حجة الاسلام شریفی ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 3 دی 1392برچسب:, | 10:19 | نویسنده : خادم الزینب |

اللهم صـل علی محـمـد وآل محـمـد وعجـل فرجـهم


خداوند به موسی وحی نمود :

 ای موسی آیا می خواهی که من از کلامت به تو و از نگاهت به چشم تو و

از روحت به بدن تو  و از اندیشه ات به دل تو نزدیکتر باشم ؟

حضرت موسی  ( علیه السلام ) عرض کرد :

آری چنین قربی را می خواهم .

خطاب رسید : اکنون که جویای این سعات هستی

 بر حبیب من محمد مصطفی ( صلی الله علیه و آله وسلم ) صلوات بفرست

 زیرا که صلوات بر او رحمت و نور است  .

فضائل و آثار صلوات ص 26



موضوعات مرتبط: حجة الاسلام شریفی ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 3 دی 1392برچسب:, | 10:18 | نویسنده : خادم الزینب |

شکـــافتن دل بـرای معشــوق ...

 


امام صادق ( علیه السلام ) فرمودند :

روزی موسی بن عمران ( علیه السلام ) در حال موعظه بودند

 

ناگهان یکی از مستمعین که تحت تأثیر سخنان حضرت قرار گرفته بود گریبان خویش را چاک زد .

به حضرت موسی ( علیه السلام ) وحی شد که به وی بگو :

 

گریبانت را مشکاف ، دلت را برای من بشکاف .

 

( یعنی حال درونت را دگرگون ساز )


 

سپس امام صادق ( علیه السلام ) فرمود :

روزی حضرت موسی ( علیه السلام ) از کنار یکی از یاران خود می گذشت او را به حال سجده دید ،

پس از مدتی که از آن راه باز می گشت دید او هنوز در سجده است

 

موسی نزد خود گفت اگر حاجتش به دست من بود آن را برمی آوردم.

وحی آمد که ای موسی اگر او آن قدر سجده کند که گردنش قطع شود از او نپذیرم

 

تا هنگامی که وی از حالی که نزد من ناپسند است به حالی برگردد که من آن را می پسندم .


بحار ج 13 ص 352



موضوعات مرتبط: حجة الاسلام شریفی ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 3 دی 1392برچسب:, | 10:17 | نویسنده : خادم الزینب |



خواستگــاری حضــرت آدم

قتی که خداوند حضرت حوا را آفرید حضرت آدم با مشاهده او احساس علاقه و محبت نمود و از او پرسید : تو کیستی ؟

در این حال اثر حیا در چهره او ظاهر گردید و سکوت اختیار نمود .

  جبرئیل نازل شد و به حضرت آدم گفت : این زن ، حوّا است و او را خداوند باریتعالی برای تو آفریده است و همواره مونس و محرم و همدم تو خواهد بود. همین که حضرت آدم این سخن را شنید و دانست این نعمت خاص او آفریده شده به طرف حوّا آمد و گفت : پروردگارا حوا را به ازدواج من در بیاور .

  خداوند فرمود : مهر او را بپرداز تا او را برای تو تزویج نمایم .

  آدم ( علیه السلام ) عرض کرد : پروردگارا من چیزی ندارم .

  خداوند فرمود : ده بار بر محمد و آلش صلوات بفرست .

  سپس آدم ده بار صلوات فرستاد و خداوند حوا را به ازدواج او درآورد

  پس وقتی که صلوات مهر حوا باشد چرا مهر حورالعین نشود .

 امالی صدوق ج3 ص 434

 فضائل و آثار صلوات ص 19


موضوعات مرتبط: حجة الاسلام شریفی ، خواستگــاری حضــرت آدم ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 30 آذر 1392برچسب:, | 5:42 | نویسنده : خادم الزینب |

 

عاقبت هوس بازی!!

 

 مصطفی  لطفی  زندگی تأثر بار دختر و پسری را تحت عنوان غرفه الاحزان برای عبرت دیگران چنین شرح می دهد :

دوستی داشتم که بیشتر علاقه من به او بخاطر دانش و فضلش بود نه به جهت ایمان و اخلاقش ، همیشه از دیدن او مسرور می شدم و در محضرش احساس شادی می کردم . نه به عبادات و طاعات او توجه داشتم و نه به آلودگی و گناهانش ، او برای من فقط رفیق بود . سالیان دراز با هم رفاقت داشتیم ، در طول این مدت نه من از او بدی دیدم و نه او از من رنجیده خاطر شد . بخاطر یک سفر طولانی ناچار از رفیق محبوبم جدا شدم ولی تا مدتی با هم نامه نگاری می کردیم و از حال هم باخبر بودیم . مدتی گذشت و نامه ای از او به من نرسید و این وضع تا پایان سفرم ادامه داشت . پس از مراجعت از سفر برای دیدار دوستم به در خانه اش رفتم ، از آن منزل رفته بود همسایگان گفتند  خیلی وقت است از اینجا رفته و خبر نداریم به کجا تغییر مسکن داده . برای پیدا کردنش خیلی تلاش نمودم ولی او را پیدا نکردم ، رفته رفته مأیوس شدم تا جائی که یقین کردم او را از دست داده ام و دیگر راهی برای رسیدن به او ندارم .


موضوعات مرتبط: حجة الاسلام شریفی ، ،
برچسب‌ها:

ادامه مطلب
تاريخ : پنج شنبه 28 آذر 1392برچسب:, | 14:1 | نویسنده : خادم الزینب |
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 7 صفحه بعد
.: Weblog Themes By BlackSkin :.